جوامعی که بحرانهای عظیم اجتماعی را سپری کرده یا حتی وقوع مسائل اجتماعی را محتمل میدانند، معمولاً اقدامات احتیاطآمیز، آرامبخش و سیاستگذاریهای مبتنی بر گرهگشایی و حل مسائل اجتماعی را در پیش میگیرند. نظام تدبیر حکم میکند که شرایطی مهیا شود تا ضمن پیشگیری از ایجاد تنشهای جدید، از حالت بحرانی کاسته شده و امنیت روانی تعمیم یافتهای رواج یابد. حتی در اقدامی هوشمندانهتر علتهای موجده بحرانهای اجتماعی شناسایی شده، یک به یک مورد واکاوی قرار گرفته و برای هر کدام سیاستگذاری و برنامهریزیهای غیرتحریککننده و اثربخش انجام شود. تحلیل رخدادهای سال گذشته و نتایج سنجشهای کمی و کیفی نشان میدهد در شرایط فعلی نیازمند دو سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی به موازات یکدیگر هستیم. سیاست رفاهی که از سقوط طبقات به لحاظ معیشتی پیشگیری کرده و از آن مهمتر، سیاستگذاری اجتماعی فرهنگی آرامبخش و دغدغهزدایی از زندگی اجتماعی، دنبال شود. اما متاسفانه به جای این سیاستگذاریها، گویی سیاستهای معکوس در حال اتخاذ است. در هر سیستم هوشمندی، سیاستگذار بر آن میشود که در چنین شرایطی، با اتخاذ سیاستهای درست، اقدام به ارسال سیگنالهایی نماید که احساس شود ارادهای قوی درصدد حل و فصل مسائل وجود دارد و از این طریق، کورسوهای امید به آینده را به روزنههایی بزرگ تبدیل کنند. به اعتقاد من، در شرایط ایران امروز، مهمترین سیگنالها میبایست در حوزههای اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد. جامعه باید در فرآیند زندگی اجتماعی خود بیش از گذشته احساس آرامش داشته باشد. در روزهای اخیر، چندین اتفاق پیدرپی باعث ایجاد موجی از بیاعتمادی و ناامنی روانی در جامعه – به خصوص در میان روشنفکران و کنشگران اجتماعی فرهنگی- شده است. نگاه کنید به اقداماتی که اخیرا در خصوص خانه اندیشمندان علوم انسانی صورت گرفت و در جامعه علمی بازتاب بسیار گستردهای داشت.
- تهیه خبر : رضا ناظری