در ایران دولت و نظام متهم می‌شوند مهسا امینی را کشتند، اما در فرانسه اقلیت‌های مهاجر متهم‌اند که می‌خواهند کشور را به جهان سوم ببرند!
در ایران دولت و نظام متهم می‌شوند مهسا امینی را کشتند، اما در فرانسه اقلیت‌های مهاجر متهم‌اند که می‌خواهند کشور را به جهان سوم ببرند!
سیدعطاءالله مهاجرانی نوشت: در ایران همیشه دولت و نظام متهم می‌شوند که مهسا امینی را کشتند. در فرانسه، اقلیت‌های مهاجر متهم می‌شوند که آنها جهان سومی هستند و می‌خواهند فرانسه را به جهان سوم ببرند!

«جهان دوگانه» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم سیدعطاءالله مهاجرانی است که در آن آمده: مرادم از جهان دوگانه، رویارویی فضای تبلیغاتی- رسانه‌ای و نیز سیاسی- اجتماعی با رخدادهایی است که ماهیت نسبتا متشابهی دارند. اما بازتاب‌ها و جهت‌گیری‌ها به کلی متفاوت است. در مورد یکی اتاق‌های فکر تبلیغات جهانی آماده‌باش می‌دهد و در مورد دیگری سکوت همه جا را می‌گیرد. دو نمونه را روایت می‌کنم.

دوم: در حادثه دستگیری مهسا امینی، جهان رسانه به نقطه جوش رسید. جمعی از بانوان مشهور ایرانی و انیرانی، برخی نمایندگان پارلمان اروپا و حتی یکی دو تا وزیر خارجه، گیسوان خود را بریدند، (البته حالا دیگر موهایشان بلند شده است.) رهبران سیاسی با چهره‌های شِبهِ برانداز ایرانی عکس یادگاری گرفتند،… اعتراض و آشوب در ایران را به عنوان نشانه انقلاب تفسیر کردند.

یکم: در حادثه غرق شدن ۷۰۰ نفر از اتباع آفریقایی و شبه‌قاره هند، شاهد عقل سرد رسانه‌ها بودیم. همزمان ۵ نفر که با زیر دریایی برای تماشای بازمانده کشتی تایتانیک به ژرفای اقیانوس رفته بودند و به دلیل انفجار از درون زیر دریایی که فروپاشید، همگی کشته شدند، جهان رسانه به حرکت درآمد. مدت‌ها، آن به آن اخبار جست‌وجو را مطرح می‌کردند. حتی باراک اوباما هم نتوانست شگفت‌زدگی یا بهتر بروز شگفت‌زدگی خود را از این دوگانگی نهان کند.

در هفته‌ای که گذشت، نائل جوان هفده‌ساله که اصالتا الجزایری بود و تابعیت فرانسوی داشت، با شلیک مستقیم پلیس فرانسه کشته شد. اما رسانه‌ها در سمت دولت فرانسه ایستادند! این معترضین و آشوب‌طلبان فرانسوی بودند که به دلیل گستردگی اعتراض و آشوب و آتش‌سوزی‌های کم‌سابقه موضوع را جهانی کردند و گرنه، همه ترجیح می‌دادند از کنار ماجرا به آسانی بگذرند.

این دوگانگی صحنه به شکل اتفاقی چنین صورت‌بندی نمی‌شود. گفته‌اند: «رندان بساط میکده زیبا نهاده‌اند!» البته زیبایی که در این ماجرا نیست، اما تزویر و دوگانگی و پرده‌پوشی و تحریف با لایه‌های پوشیده و آشکار وجود دارد. چند نکته را می‌توان از این رویکرد دوگانه استنباط کرد.

۱- امریکا و غرب و بالتبع رسانه‌هاشان، به بقیه دنیا، به مثابه حاشیه‌نشینان نگاه می‌کنند، کسی بهتر از ادوارد سعید این نگاه را تفسیر نکرده است: «غرب و بقیه!» این تعبیر در زبان انگلیسی بلاغت لازم را داراست.

The West and the rest!

با این نگاه خون امریکایی و اروپایی، رنگین‌تر از خون افریقایی، آسیایی است.

اساسا آفریقایی –  آسیایی‌ها در خدمت غرب تلقی می‌شوند و انگار هستند.

این دوگانگی در نسبت بین ایران و فرانسه، به عنوان نماد غرب و شرق توسط لایه تیتیا نانکوئته به روشنی تبیین شده است.

۲- رسانه‌ها، به نحوی که دیگر پوشیده و پنهان نبوده و نیست، همراه با سیاست‌های سیطره‌طلبانه امریکا- اروپا عمل می‌کنند. استثنا همیشه بوده و هست، مرادم جهت‌گیری کلی و عمومی است. بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی با تدارک دو تابلو، رویکرد رسانه‌های غربی نسبت به حادثه کشته شدن مهسا امینی و نائل فرانسوی- الجزایری را به شایستگی و گویایی ترسیم کرده بودند. مهسا امینی همه جا تیتر اول بود و نایل همه جا در سکوتی سفید!

۳- زبان و ادبیات رسانه‌ها نیز، این دوگانگی را نشان می‌دهد. در ایران همیشه دولت و نظام متهم می‌شوند که مهسا امینی را کشتند. در فرانسه، اقلیت‌های مهاجر متهم می‌شوند که آنها جهان سومی هستند و می‌خواهند فرانسه را به جهان سوم ببرند!