برای ثبت در تاریخ
برای ثبت در تاریخ
«نقدي بر يك مصاحبه» در دفاع از حقوقِ حقه، اما بر زمين مانده ملت ايران و گراميداشتِ رشادت‌ها و از خود گذشتگي‌هاي فرزندان دلير و شايسته اين كهن سرزمين، جوابيه‌اي است، مفصل در قالبي: حقوقي- اجتماعي بر مصاحبه سوم مهر ماه ۱۳۹۰ آقاي محمد مجيد الشيخ سفيرِ وقت كشور عراق در جمهوري اسلامي ايران در روزنامه اعتماد.

بی‌مناسبت ندیدم، پیشاپیش به بهانه این جنگ‌ِ ویرانگر و با هدفِ یادآوری واقعیات تلخ این «نبرد نابرابر» و تلنگری به «حافظه تاریخی و صدالبته ضعیف ملت»، به ویژه «سیاست‌مردان!» برای ثبت در تاریخ هم که شده، پس از سال‌ها این جوابیه را به شهروندان ارایه و داوری را به گذرِ زمان و صاحبان حق (مردم ایران) واگذارم. با پوزش، به علت طولانی بودن و در راستای رعایت حال خوانندگان در ۷ بخش تقدیم، باشد که مورد استفاده جنگ ندیده‌ها و جنگ دیده‌ها، بهره‌برداری اصولی حقوقدانان و صاحب‌نظرانِ مسائل اجتماعی-فرهنگی به ویژه سیاست‌مردان‌ دلسوز و مسوولیت‌پذیر این مرز و بوم و در اولویتِ سیاهه بستانکاری‌های تاریخی ملتِ ایران و از همه مهم‌تر آیینه عبرتِ آیندگان قرار گیرد. نقدی بر یک مصاحبه. در همهمه آشفته بازار و صدای بوق و کرنای بگیر و ببندِ کی بود، کی بود، من نبودمِ ابر رویداد همه دوران تاریخ این مرز و بوم تا این زمان، یعنی جدیدترین کشف و کرامات «اقتصادی- سیاسی» اصحاب «رزق و ریا» موسوم به: «اختلاس سه هزار میلیاردی» که این روزها نقل مجالس و محافل و انبساطِ خاطرِ جماعت شریفِ «مستضعفِ» دیروز و «آسیب‌پذیرِ» امروز را فراهم آورده است! چاپ مصاحبه‌ای به همراه عکسی تمام قد، از آقای محمد مجیدالشیخ سفیر عراق در ایران در صفحه نخست روزنامه وزینِ اعتماد، یکشنبه سوم مهر ماه جاری تحتِ عنوان: «میانجی روابط ایران و امریکا می‌شویم» «درباره غرامت جنگی» و اینکه «برادر که از برادر شکایت نمی‌کند» که در آن با منطق و استدلالِ خاص و شناخته شده اهل سیاست از امنیت مرزها، مبادلات تجاری کمیسیون علامت‌گذاری مرزهای مشترک، امنیت داخلی عراق وضعیت آینده نیروهای امریکایی در عراق، سفر زوار ایرانی، نقشِ کشور عراق در میانجی‌گری بین ایران و امریکا و به ویژه «غرامتِ جنگ» دادِ سخن سر داده بود، مرا بر آن داشت تا در پسِ سکوت معنادار مسوولان به این بخش از مصاحبه جناب سفیر یعنی خسارت و غرامت جنگی و با تاخیری چند روزه از سرِ احساسِ درد، ضمن رعایتِ شأن و جایگاه ایشان که گویی تنها به قاضی رفته و در نتیجه راضی هم برگشته است! در موقعیت شهروندی دردمند و از زبان حالِ میلیون‌ها بازمانده راهِ شهید: چمران‌ها، همت‌ها، باکری‌ها و ایضا مجید سوزوکی‌ها و… جوابیه‌ای بایسته به جناب مجیدالشیخ و همفکران حضرت ایشان تقدیم. باشد تا از این رهگذر، بیش از این شاهد به کار‌گیری «سیاستِ سکوت و مماشاتِ دولت‌مردان در قبال هدر رفتن جان و مال و حیثیت صدها هزار شهید، مصدومِ شیمیایی، آزاده، جانباز، ایثارگر و آواره جنگی در عرصه داخلی و انظار جهانی نباشیم و داوری پایانی را چنانچه انصاف ایجاب می‌نماید، به همه ترکش‌خوردگان و صدمه‌دیدگان جنگ، از خط مقدم تا وجب به وجبِ خاک این کهن سرزمین اهورایی که ایرانش می‌نامیم و از رزمندگان و ایثارگران جبهه‌ها تا تک‌تک شهروندان این دیار، آنان که جنگ و پیامد‌هایش زندگی‌شان را دگرگون ساخته و مسیر حرکت و سرنوشت‌شان را رقم زده است و به تمامی زنان و مردان شجاع و صبور مامِ میهن که در رنج و محنتِ جنگ سهیم بوده‌اند و هستند، واگذاریم. جناب مجید الشیخ؛ آنچه به امنیت مرزها، مبادلات تجاری، کمیسیون علامت‌گذاری مرزهای مشترک»، امنیت داخلی عراق، وضعیت زائران ایرانی و… مربوط می‌شود نه در تخصص صاحب این قلم است و نه صلاحیتِ اظهارنظر در این زمینه‌ها را در خود می‌بیند و اما درخصوصِ ایفای نقشِ میانجی‌گری بین ایران و امریکا به میان‌داری دولتِ عراق، در حال حاضر آشفته‌بازار سیاست داخلی و خارجی محلِ نزاع و اختلاف سیاست‌مردان است. کم نیستند، عشاق سینه‌چاکی که این روزها برای ربودن گوی سبقت، در این مسابقه بی‌سابقه در کمین نشسته و مترصد فرصتی در گشودن به‌زعمِ خودشان گره پیچیده و کلاف سردرگم این قطع ارتباطند، قطع ارتباطی که بیش از چند دهه به درازا کشیده است. علائم و نشانه‌ها حکایت از آن دارد که جماعتی آماده شکستن این «تابو» و درج نام خویش به عنوان «قهرمان» در بریدن نوارِ پیروزی جشن وصلت دوباره با امریکا یا همان شیطان بزرگِ سابق به انتظار نشسته و گوش به زنگ آغاز این ماراتن نفس‌گیرِ تاریخی‌اند! امری که پیش از این اشارتی بدان کفایت می‌کرد تا انگ جاسوس و ستون پنجم دشمن را بر پیشانی افراد حک نمایند و دمار از روزگار هر بخت برگشته خوش‌خیالی که چنین تصور خامی را در سر می‌پروراند، در بیاورند! جگر شیر می‌خواهد و پشتوانه‌ای به عظمت قله دماوند و درجه تحملی بالا، که در این میان جایگاهی برای اظهارنظر هر شهروندِ خارج از گودِ سیاست و از «درگاه رانده و از همه جا مانده» از بارگاهِ «اصحاب قدرت و سیاست» متصور نیست!!

ادامه دارد