یک زندگی به ایل بانو های سرزمینمان بدهکاریم
یک زندگی به ایل بانو های سرزمینمان بدهکاریم
درجوامع ایلی خرده فرهنگهایی هنوز وجود دارد که اگر دید مردمان را عوض نکنیم بارهای روانی این رفتارها ونگاهها تا نسلهای آینده را نیز دچار خشونتهای روانی میکند.

سهیلا نیک اقبالی

“یک زندگی به ایلبانوهای سرزمینمان بدهکاریم”

شرمگینم در دنیایی زندگی میکنم که برای جلوگیری از خشونت علیه زنان هنور باید تلاش کرد. کاش این خشونت همانقدر که بعضی ها انکارش میکنند ، واقعا وجود نداشت. باورش سخت هست که بعداز چندین هزارسال تمدن ، بشر هنوز برعلیه خودش دست به خشونت میزند.
“آیا ما اشرف مخلوقاتیم”!!!
خشونت با چهره های مختلف از آغاز زندگی بشر بوده این خشونت نه فقط فیزیکی که گاهی یک نگاه هست.
نگاه پدر وبرادرتعصبی وشجاع خانواده یا نگاه تحقیر آمیز همسر درزندگی مشترک.
در دیار ما که جامعه عشایری هست، این رفتارها ونگاههای خشونت آمیز نیز انواع مختلفی دارد.
درجوامع ایلی خرده فرهنگهایی هنوز وجود دارد که اگر دید مردمان را عوض نکنیم بارهای روانی این رفتارها ونگاهها تا نسلهای آینده را نیز دچار خشونتهای روانی میکند.
” ما به مادران ودخترانمان که دیگر نیستند یک زندگی بدهکاریم.”
درین سرزمین به دخترانی بدهکاریم که وقتی پا به این دنیا گذاشتند ناخواسته نامشان شد” دختربس.”
به دخترانی بدهکاریم که در زمانیکه باید دخترانگی میکردند واز زندگی لذت میبردند بطور ناخواسته نام “خون بس” درشناسنامه هاشون حک شد. چون پدر یا برادرش براثر شجاعت زشت به زندگی انسانی پایان داده بود. وهدر رفت عمر یک دختر ،تاوان این اشتباه شد.
درسرزمین من زنان با دیده حقارت دیده میشوند حتی درین دنیای مدرن هنوز درمجالس باید بعداز اقایون پذیرایی شوند یا تکیه دادن یک زن به بالش برای رفع خستگی زشت شمرده میشود. اولویتش برای مردان هست.
درسرزمین من زنان پشت فرمون ماشین مورد تمسخر جنس مخالف قرار میگیرند وگاه شنیده میشه که” گاز تو آشپزخونه هست”.
دراین سرزمین کلمات جنسیتی فراوانی هست که روزانه رگباری از دهان مردانمان خارج میشود وهیچ مبارزی هم وجود ندارد.
درسرزمین من زنان حق شرکت درمجالس را ندارند وگاهی شنیده میشود که میگویند” مجلس مردانه هست”.
درسرزمین من زن یک گام باید عقبتر از مرد قدم بردارد.
درسرزمین من مادران بعضا درپستوها بودند وحق نشان دادن خود به مردان مهمان را نداشتند.
درسرزمین من دختران محبوس اشپزخانه ها هستند تابرای برادر غیرتی خود غذابپزند وظرف بشویند.
درسرزمین من دختر به تنهایی حق بیرون رفتن از خانه را ندارد چون چشمهای گرگان خیابان در پی اویند. وغیرت پدر وبرادر این اجازه را نمیدهد.
متاسفم برای مردان این سرزمین که بدهکار یک زندگی قشنگ ورویایی به دختران ومادران این سرزمین هستند.
یک عمر به دختران ومادران این سرزمین واپسگرا بدهکاریم.
سرزمین من پراز زیبایی خدادادی هست.طبیعتی هزاررنگ دارد ولی افسوس! که بهره بردن از این زیباییها برای خیلی از دخترانش رویاست.
دختران این سرزمین رویایی دوست دارند به دل طبیعت بروند، عکاسی کنند ودخترانگیهایشان را به نمایش بگذارند، ولی باید جور نگاههای سنگین پدر وبرادر یا مردان سنگدل را تحمل کنند.
ما بدهکار یک عمرتلف شده آرزوهای قشنگ دخترانمان هستیم.
بدهکار مادرانی هستیم که زیر بار تفکرات مردانه له شدند. مردانی که خودرا صاحب جامعه میدانند.وبه خود اجازه هرگونه فکر بی پروایی میدهند.
بدهکار زنانی هستیم که اجازه ندارند” حریم خصوصی” را برای زندگی خود تعریف کنند.
بدهکار دخترانی هستیم که بیخ گوششان پسرانمان را با آموزشهای اشتباه بی پروا وجسور بار اوردیم ودخترانمان را سربه زیر.
بدهکار مادرانمان هستیم که پدرانمان حس مالکیت بر آنها داشتند.
یک عمر، یک زندگی بدهکار زنان ومادرانی هستیم که قانونگذاران جامعه درقبال اگاهی بخشی به انها احساس مسئولیت نکردند وقوانین را به نفع جنس مردانه نوشتند.
وکلام آخربدهکار یک زندگی به ایلبانوهایی هستیم که آرزوهایشان در دلهایشان به خاک رفت.
این موارد تنها نمونه های اندکی از رفتارهای ونگاههای خشونت بار مردان درجامعه ماهست.

اهای مردان جامعه!
بیایید افکار خودرا بازنگری کنید وفضایی” امن ” برای همه ی انسانها فراهم کنید.

فعال حوزه زنان
زنان نیک اندیش